بشار اسد و استراتژي لبه پرتگاه
گزارش از ارسلان مرشدي گزارش از ارسلان مرشدي

 

"بشار اسد يک چشم پزشک است که در ژوئيه سال 2000 بعد از مرگ حافظ، پدرش، قدرت را در دست گرفت. وی از همان آغاز رهبري بر دمشق، در مراسم اداي سوگندش به پذيرش "حق اختلاف" تاكيد کرد، ولي در سپتامبر 2001 گرايش‌ها و سياست‌هايي را كه همواره از آن دفاع مي‌كرد، تغيير داد."

 اسد پسر در سال 2000 قول داده بود كه سعي خواهد كرد به راه الگوي توسعه چيني برود، چرا كه معتقد بود اصلاحات اقتصادي قبل از اصلاحات سياسي است، ولي وي به اين وعده زياد پايبند نماند و در سال 2003 گفت، مخالفان اظهارات وي را درباره دموکراسي و توسعه اقتصادی بد فهميده‌اند!

سپس اسد سال 2007 یک بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد؛ انتخاباتی که تنها با حضور وی برگزار شد و البته بيش از ۹۷ درصد از رای دهندگان سوري در همه پرسی رياست جمهوری سوريه رای موافق به وی دادند و اين چنين بشار اسد 7 سال ديگر به عنوان رييس جمهور سوريه انتخاب شد. این همه پرسي در شرايطي برگزار شد كه گروه‌هاي مخالف دولت خواستار تحريم اين همه پرسي كه در آن بشار اسد تنها نامزد بود، شدند، چرا كه آنها معتقد بودند جدا از اينكه کسي نظر مخالفان را نخواسته، انتخابات نيز تنها با حضور يك كانديدا است. هم‌چنین آنها معتقد بودند که بشار اسد تنها توسعه يافتگي‌ اقتصادي را هدف قرار داده و در عرصه‌ آزادتر ساختن فضای سیاسی گام برنداشته است. با اين حال و با وجود نقصان‌ها اين امر هم باعث نشد از محبوبیتش نزد مردم كاسته شود.

اکنون 5 سال از آن روزها می‌گذرد و به نظر می‌رسد حداقل در طول 18 ماه گذشته بشار اسد با جدی‌ترین بحران در طول دوران ریاست جمهوری‌اش مواجه بوده است؛ بحرانی که در هنگامه بیداری اسلامی در منطقه در این کشور شکل گرفت و این روزها با دخالت کشورهای خارجی به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شده است.

فارغ از تحولات و رویدادهای این روزهای سوریه در این مطلب تلاش شده است تا با نگاهی از بیرون به بشار اسد به مختصات و مشخصات وی و گذشته و آینده سیاسی‌اش پرداخته شود.

پيگير استراتژي لبه پرتگاه

در دوره بشار اسد علویان در قالب حزب حاکم بعث سوريه که از سال 1963 قدرت را در دست دارد، نقش رهبري دولت و جامعه را همچنان ايفا کرده و مي‌كنند؛ به صورتي كه عملا در بيشتر دوره‌هاي پارلمان (مجلس خلق) اكثريت با كرسي‌هاي اين حزب است. در پارلمان‌ جديد كه جلسات خود را براي تمديد رياست جمهوري اسد افتتاح كرد به مانند گذشته حزب بعث بعد از انتخابات اخير پارلماني موقعيت خود را تقويت کرد. البته از زمان به قدرت رسيدن بشار اسد در سال 2000 برای سومين بار است که انتخابات پارلماني برگزار مي‌شود. حزب حاکم از سال 1973 در همه انتخابات پیروز بوده است؛ انتخاباتي كه بسياري از ناظران سياسي در آزادانه بودن آن ابراز ترديد كرده‌اند. با اين حال، حزب بعث يكي از اركان اسد براي تثبيت قدرت در سوريه است.

بشار اسد كه بعد از کشته شدن برادرش "باسل" در سال 1994 درجات نظامي را طي کرد و به رتبه سرهنگي رسيد، قبل از رياست جمهوري، مسئول پرونده لبنان و ترکيه حزب کارگران کردستان عراق بود. وی بعد از مرگ پدرش در ژوئيه 2000 به سمت فرماندهي نيروهاي مسلح و بعد به عنوان دبيرکل ميهني حزب منصوب شد، تا اينکه در 11 ژوئيه همان سال و در سن 34 سالگي به عنوان شانزدهمين رئيس جمهور سوريه انتخاب شد.

بعد از انتخاب شدن، وي در اولين سفر سياسي خود لبنان را انتخاب کرد؛ يعني جايي که سوريه از سال 1975 دهها هزار سرباز خود را در آنجا مستقر کرده بود. با اين سفر برخي مي‌گفتند كه بشار اسد، رئيس جمهوري است كه از مصالحه با ارتش اسرائيل خودداري كرده است. البته اين مصالحه اسد چندان در سياست داخلي به چشم نيامد، چرا كه وي از زمان به قدرت رسيدن ضمن اجراي اصلاحات اقتصادي در اين كشور مخالفان را محدود كرد.

بسياري معتقد بودند در كنار فشارهاي آمريكا به سوريه به خصوص در لبنان، عراق و بحران فلسطين، بشار اسد در چند سال گذشته صلاحيت خود را در مديريت بحران در عين وفادار ماندن به اهداف ملي و ميراث اسد پدر ثابت كرده است. هر چند بايد در نظر داشت كه اسد همواره نشان داده كه پيگير يک گفتمان ضدآمريکايي است؛ گفتماني که عملاً منجر به اجماع کشورهاي غربي در به انزوا کشاندن سوريه شده است.

با این حال باید در نظر داشت كه طرفداران وي معتقدند بشار ثابت کرده است كه مي‌شود هم اين گفتمان را پيگيری كرد و هم منزوي نشد. اسد جوان در سالهای گذشته با اشغال عراق از سوي آمريکا و ترور رفيق حريري، نخست وزير سابق لبنان و روند صلح فرساينده فلسطين و اسراييل مواجه شد. البته به نظر مي‌رسد كه حجم چالش‌هاي وي در پرونده ترور حريري با تصويب قطعنامه 1762 شوراي امنيت بيشتر شد، ولي مي‌توان گفت كه وي حداقل در مواجهه با سياست‌هاي ايالات متحده در منطقه به مانند پدرش پيگير استراتژي «لبه پرتگاه» بود؛ استراتژيی كه ميراث پدر به وي است.

با پيگيري استراتژي لبه پرتگاه از سوي اسد، آمريکا و اسرائيل درخواستهاي مكرر سوريه را براي از سرگيري مذاکرات صلح با اسرائيل و بازپس گيري بلندي‌هاي جولان كه اسرائيل از سال 1967 آنها را اشغال کرده است، ناديده گرفتند. شايد به همين دليل باشد كه مخالفان اسد اعتقاد داشتند كه سياست خارجي دمشق نيازمند يك تحرك و بازبيني دوباره بود، چرا كه راهبردهاي اسد چيزي جز انزوا و به گوشه راندن دمشق به همراه نداشته است. در مقابل اسد همواره سعي داشته كه به رغم انزواي بين‌المللي با ائتلاف‌هاي منطقه‌اي و محكم ساختن پيوندها با روسيه، ايران، حزب‌الله و سازمان‌هاي جهادي فلسطيني و جنبش‌هاي مخالف آمريكايي حداقل از بن بست‌هاي منطقه‌اي بگريزد؛ ائتلاف‌هايي كه با چرخش نگاه بروكسل و واشنگتن بر سر احياي طرح صلح نقشه راه تا حد زيادي اين انزوا را كم رنگ كرد تا جایی‌که با به قدرت رسیدن باراک اوباما به عنوان رییس جمهور آمریکا سفارت این کشور در سوریه سال 2009 پس از 4 سال تعطیلی شروع به فعالیت كرد.

هم‌چنین تورهاي دوره‌اي ديپلماتيك در هنگامه‌اي كه روند سازش با اسراييل در جهان روند فزاينده‌اي به خود گرفت و تا سقف ايجاد نمايندگي سياسي در چند كشور عرب حوزه خليج فارس نيز پيش رفت، نتوانست به تضعیف جبهه مقاومت بینجامد. چنانچه پس از به قدرت رسیدن باراک اوباما و انتخاب جورج میچل به عنوان فرستاده ویژه در خاورمیانه و اندکی بعد بازگشایی سفارت آمریکا در دمشق، اسد امتیازات غرب را به دوری از جبهه مقاومت ترجیح نداد.

همه اینها در حالی است که در دنياي عرب ديگر خبري از بنيادگرايي ناسيونال‌هاي مبارز ضداستعماري نظیر ناصر و قذافي نيست. در این شرایط این بشار بود که داعيه دار رهبري عقيدتي تقابل با آمريكا و اسراييل به مانند پدرش در چارچوب ايستادن بر لبه پرتگاه را داشت. البته به گمان برخی شايد این شرایط صرفاً راهبردي از سوي محور بروكسل ـ واشنگتن براي همرنگ سازي سياسي دمشق و فاصله گرفتن از آرمانهاي ملي گرايي اسد بود.

اصلاحات محقق نشده

بشار اسد از همان زمان به قدرت رسيدن در سال 2000 با وعده‌هاي بسياري نويد يك سلسله تغييرات بنيادين را در ساختارهاي اقتصادي ـ سياسي سوريه داد؛ اصلاحاتي كه به قول خودش براي رفاه و آزادي بيشتر مردم بود، اما جدای از نارضايتي‌هاي عمومي در طبقه متوسط به بالا، گزارش نهادهاي بين‌المللي نيز نشاني از آن اصلاحات و تغييرات را به همراه نداشت.

در سياست داخلي بهبود اوضاع اقتصادي و اجتماعي به ويژه مسئله بيکاري و پايان فساد اداري چالشي بود كه اسد گامهاي اندكي در راه تحقق آن برداشت، اگرچه وی هميشه داعيه دار آن بود. اقدامات اسد در مبارزه با فساد اداری نه تنها منتقدان را راضی ننمود، بلکه اعتراض موافقانش را نیز به همراه داشت؛ چنانکه در كنار اوضاع نابسامان داخلی، جدايي‌ عبدالحليم‌ خدام‌، معاون‌ سابق‌ وی بر وخامت اوضاع افزود.

خدام‌ كه يکي‌ از ارکان‌ حزب بعث‌ سوريه‌ و كابينه اسد به‌ شمار مي‌‌رفت‌ در ‌سال 2004 توسط دستگاه‌ قضائي‌ سوريه‌ به‌ فساد و خيانت‌ به‌ کشور متهم‌ شد؛ اتهامي كه بسياري از مخالفان آن را يك تسويه حساب در قدرت تلقي مي‌كردند.

ضمن اینکه مخالفان معتقد بودند که وعده‌هاي رسمي اسد از سال 2000 براي اصلاحات سياسي عملي نشد. اين در حالي است كه اسد عدم اجراي اصلاحات را به فشارهاي خارجي ربط مي‌داد و هميشه این مسئله را تكرار مي‌کرد که زمان مناسب نيست.

البته اين زمان مناسب هم از منظر اسد بيشتر بر ضرورت اولويت دادن به وحدت ملي در برابر چالش‌هاي خارجي بر مي‌گشت. اين وحدت ملي كه اسد از آن دم مي‌زند با خروج يكجانبه سوريه از لبنان تا حدي بيانگر اين امر بود كه اين مسئله يك توجيه از جانب وي بود، چرا كه چهره‌هاي سرشناس سوري مثل ميشل کيلو، وكيل دادگستري‌ و انور البني، مدافع حقوق بشر و 8 نفر ديگر كه در مه 2006 بازداشت شدند، همواره از احياي روابط با لبنان استقبال کردند. ضمن اینکه از سالها پيش مخالفان خواستار لغو قانون وضعيت فوق العاده‌ای بودند که از سال 1963 اجرا مي‌شود. آنها همچنين خواستار قانون جديد احزاب و اصلاحات سیاسی وسیع بودند. این خواسته‌ها اگرچه در اصلاحات جدید قانون اساسی و انتخابات اخیر مد نظر اسد قرار گرفت، ولی به نظر می‌رسد که برای اجرای این مهم دیر شده است.

با این حال بسياري از آگاهان ديدگاه‌هاي كيلو و البني را نزديك به ديدگاههاي گروه 14 مارس در لبنان ارزيابي مي‌كنند و معتقدند كه در صورت تجديد روابط با لبنان، اسد با فشارهاي داخلي بيشتري مواجهه خواهد شد.

از سوی دیگر غرب و آمریکا پس از 11 سپتامبر معتقدند سوريه از دولتهاي حامي تروريسم است و از بشار اسد به خاطر شکست در اجراي اصلاحات سياسي به منظور خارج کردن سوريه از حکومت توتاليتري بعد از مرگ اسد پدر انتقاد مي‌کنند.

اين انتقادات با گنجاندن نام سوریه در محور شرارت توسط جورج بوش سبب شد تا غرب همواره با ابراز ترديد اعلام کند، انتخابات سوریه آزاد و بيطرفانه نبوده و این کشور متهم به نقض حقوق بشر است.

همه اينها در كنار اين مسئله كه از زمان ترور رفيق حريري در فوريه 2005 تماس‌ها ميان سوريه و اتحاديه اروپا متوقف شده است، موج انتقادات علیه اسد را متراكم‌تر كرد.

این در حالی است که با وجود انتقادات مخالفان به اسد در عدم تحقق تغييرات، بسياري معتقدند كه اسد در بين طبقه‌هاي مردمی شخصيتي محبوب است كه نه تنها داراي تحصيلات عالي و تعاملاتي استاندارد است، به مانند ديگر سياستمداران حزب بعث كه تشنه قدرت‌اند وي تمايلي چنداني به تصاحب قدرت نداشته است.

از اين رو برخی معتقدند که با دادن فرصت بيشتر به اسد شايد بتوان راهي براي تحقق اين اصلاحات محقق نشده گشود. هر چند برخي تصور مي‌كنند كه اسد نمي‌تواند در مواجهه با بحرانهاي چالش برانگيز رويكرد سياست خارجي را به سمت و سوي تعامل منطقي ببرد، ولي چنانکه در جنگ عراق بسياري فكر مي‌كردند در صورت موفقيت ايالات متحده در كنترل اين بحران كشور بعدي سوريه خواهد بود و به رغم سياستهاي ضد سوري دولت لبنان و انزواي دمشق از سوي غرب، وی توانست بر شرايط دشوار مسلط شود.

در كنار اين تحولات مثبت، برخي اصلاحات در ساختار اقتصاد سوريه نظير روان سازي اقتصادي، كاهش نرخ بهره به همراه افزايش حمايت دولت از طبقه متوسط به پايين و سرمایه گذاری متحدان این کشور در كارنامه اقتصادی اسد قابل مشاهده است.

دموكراسي گم شده

به رغم راهبردهايي كه بشار اسد از گذشته تاكنون در راستاي بهبود و ارتقاي جايگاه سوريه در عرصه تحولات بين‌الملل و حضور در صفحه شطرنج قدرت منطقه برداشته است، اما همچنان سياست داخلي عموماً و دموكراسي خصوصاً پاشنه آشيل وي است. این آسیب گاه چنان بر وی سخت آمد که در نهایت خاستگاه مخالفتها و گرانیگاه مخالفان علیه وی شد و با محوریت فقدان دموکراسی بیش از 18 ماه است که سوریه عرصه نبرد داخلی شده است.

اگر بشود بنيادگرايي و جدايي از دموكراسي را از مصر، ليبي و كشورهای عرب منطقه كه همواره شاهد انتخاباتي نمادين و تنها با حضور يك كانديدا هستند به سوريه هم تعميم داد در اين صورت شايد متوجه مصداق این مسئله در مورد اسد هم شد. فقدان دموکراسی مسئله‌ای تکراری در مورد حکومتهای عربی پیش از موج بیداری اسلامی است.

البته و به رغم چالش‌هاي فراروي اسد بسياري هنوز به آينده وی اميدوارند. امیدواری از این منظر که اگرچه اسد در گذشته به اندازه كافي گامي در راستاي نهادينه سازي دموكراسي و فضاي باز سياسي برنداشته است، اما در عوض توانسته با مديريت بحران و اتخاذ راهبردهايي در ادامه استراتژي «لبه پرتگاه» تا حدي به تثبيت جايگاه منطقه‌اي دمشق كمك كند؛ جايگاهي كه با ترور حريري و خروج از لبنان تا حدي متزلزل شده بود. شايد از این دیدگاه و با توجه به پشتوانه مردمي و حمایتهای متحدان منطقه‌ای، اسد بتواند این بحران را نیز به سلامت از سر بگذراند؛ بحراني كه البته فقط اسد را نشانه نرفته است بلكه به دنبال تضعيف محور مقاومت در منطقه است.


August 26th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی